- چهارشنبه ۱۸ اسفند ۹۵
- ۲۳:۲۲
سلام دوستان این هم مطلب سوم در بین شما اگر نویسنده ای هست لطفا راهنمایی بفرماید من هم زمان به چند رمان فکر می کنم که این یعنی سر رشته ی قلم از دست رفتن به هیچ وجه کنترلی بر روی ذهنم ندارم رمان اسفند نا تمام رابه تازگی در این جا شروع کرده ام بی نهایت محبت می کنید که بخش های عریض و طویلش را بخوانید یا اگر انتقادی به ذهنتان رسید بگویید در ضمن برای این که اسم رمان یک دو سه نشود هر پخش رمان اسم به خصوصی داردباتشکر فاطمه ازاد
بدنش کوفته بود طول کشید تا به پنجره ی جدید عادت کند همیشه کنجکاو بود این اتاق مرموز را ببیند چرا صاحبش دوست داشت در این اتاق دور افتاده باشد و بدتر از همه ساعت ها تنها بماند شاید گرسنه شود یا دلش بگیرد از صد و بیست پله پایین بیاید دنیا پله ها را شمرده بود پنجاه و هشت تا بودند مثل وقتی که می گویند هزار پا هزار تا کفش دارد ولی واقعا هم ندارد گلو درد بدی داشت به سختی اب دهانش را قورت می داد بزاق دهانش مانند اب روانی بود که سرش به سنگ می خورد اگر نمی دانست سرما خوردگی چیست می پنداشت سنگ سردی از قلب ادم به گلویش می اید راه نفس کشیدن، قورت دادن یا حتی گریه کردن را می گیرد سرما خوردگی اصلا پدیده ی بدی نبود اما برای دنیا دردسر های عظیمی داشت صدای دنیا کمی مردانه می شد هنوز کسی چرایی این فاجعه را کشف نکرده بود دنیا مجبور می شد تا بهبودی حالش ساکت باشد با این سرما خوردگی به مدرسه برود یک روز تمام دیوانه اش کنند که زبانش را کجا جا گذاشته اما دنیا مقاومت می کرد کسی از این موضوع خبر نداشت تا این که معلم تاریخ مجبورش کرد درس جواب بدهد بین ابروریزی یا تنبیه شدن یکی را باید انتخاب می کرد تنبیه شدن یعنی ۱۰ بار رونویسی کردن از بند های درس جدید و درس قبلی . دنیا گفت ببخشید همه ی کلاس یک دست به سمت دنیا خیره شدند حتی معلم عینکش را به چشم زد تا دنیا را بهتر ببیند بعد از یک هفته سکوت صدای بمی را می شنیدند که کمی خش داشت کلاس اماده بود که از خنده منفجر شود دنیا هم ان قدر استرس داشت که دوستش به جای دنیا صدا شد و گفت خانم دنیا سرما خورده نمی تواند صحبت کند معلم پیرشان به خودش حرکتی داد و به طعنه گفت پس این ببخشید را تو گفتی یا خودش ؟
بچه ها خندیدند اما دردسر هنوز ادامه داشت دنیا باید جواب می داد اما گریه اش گرفت با همان صدا و اشک ها گفت تاریخ یعنی گذشته ی انسان . معلم تاریخ تا زمانی تا اخرین بند را جواب نداد عقب نشینی نکرد نیم نمره کم کرد چون باعث شلوغی کلاسش شده بود دنیا تا اخر کلاس سرش روی نیمکت بود به معلم توجه ای نداشت ربع ساعت اخر بود که معلم صدایش زد بچه ها بدشان نمی امد دوباره دنیا را مسخره کنند اما خانم تاریخ خیلی جدی به بچه ها گوش زد کرد اگر بخندند مستمر این ماه را صفر رد خواهد کرد خیلی ارام با دنیا صحبت می کرد یک حبه از یک داروی محلی پیشنهاد کرد که معجزه می کند